آیه 158 سوره نساء
<<157 | آیه 158 سوره نساء | 159>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و پیوسته خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است؛
بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد؛ و خدا همواره توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
بلكه خدا او را به سوى خود بالا برد، و خدا توانا و حكيم است.
بلكه خداوند او را به نزد خود فرا برد، كه خدا پيروزمند و حكيم است.
بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«رَفَعَهُ»: او را رفعت و عزّت بخشید.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً «157»
و (عذاب ولعنت ما آنان را فرا گرفت، به خاطر) سخنى كه (مغرورانه) مىگفتند: «ما عيسى بن مريم، فرستادهى خدا را كشتيم» در حالى كه آنانعيسى را نه كشتند و نه به دار آويختند، بلكه كار بر آنان مشتبه شد (و كسى شبيه به او را كشتند) و كسانى كه دربارهى عيسى اختلاف كردند خود در شك بودند و جز پيروى از گمان، هيچ يك به گفتهى خود علم نداشتند و به يقين او را نكشتهاند.
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «158»
بلكه خداوند او را به سوى خود بالا برد و خداوند عزيز و حكيم است.
«1». دّرالمنثور، ج 2 ص 238.
جلد 2 - صفحه 206
نکته ها
امام صادق عليه السلام درباره جملهى «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ» فرمودند: غيبت حضرت قائم عليه السلام نيز همين طور است، همانا امّت آن را به خاطر طولانى شدن انكار مىكنند، برخى مىگويند: قائم متولّد نشده است، برخى مىگويند: متولّد شده ومرده است، وبرخى ديگر مىگويند: يازدهمين ما عقيم بوده و ... «1»
عوامل و نشانههاى مشتبه شدن امر و به دار آويختن شخصى ديگر به جاى حضرت عيسى به اين صورت بود:
1. مأموران دستگير كننده، رومى وغريب بودند وعيسى عليه السلام را نمىشناختند. (احتمالًا كسى كه بناى خيانت داشت و با گرفتن پول، عيسى را به مخالفان معرّفى كرد، خود گرفتار گشت.) «2»
2. اقدام براى دستگيرى عيسى، شبانه بود.
3. شخص دستگير شده، از خداوند شكايت كرد. كه اين شكايت با مقام نبوّت سازگار نيست.
4. همه انجيلهاى مسيحيان كه فدا شدن عيسى وبه دارآويختن او را با آب وتاب نقل كردهاند، سالها پس از عيسى نوشته شده وامكان خطا در آنها بسيار است.
5. گروههايى از مسيحيان مسأله صليب را قبول ندارند و در اناجيل هم تناقضاتى است كه موضوع را مبهم مىكند.
پیام ها
1- گاهى سقوط اخلاقى انسان تا آنجاست كه به پيامبركشى افتخار مىكند. «إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ»
2- در برابر ادّعاهاى باطل، صراحت لازم است. «ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ»
3- عيسى عليه السلام هم تولّدش، هم رفتنش از اين جهان بطور غيرطبيعى بود. عروج كرد تا ذخيرهاى براى آينده باشد. «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ»
4- معراج، براى غير از پيامبر اسلام هم بوده است. «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ»
«1». الغيبة طوسى، ص 170.
«2». تفسير فرقان.
جلد 2 - صفحه 207
5- عيسى، مهمان خداست. «رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ»
6- در آسمانها امكان زيستن انسان وجود دارد. «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ»
7- ارادهى الهى همه توطئهها را خنثى مىكند. «كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً (158)
پس به جهت انكار قتل او و اثبات رفع او، از كلام ايشان اضراب نموده مىفرمايد:
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ: نه چنان است كه او را كشته باشند، بلكه بلند فرموده خدا او را به جانب خود، يعنى به جائى كه كسى را حكم نباشد، مگر ذات اقدس حق. يا او را به محل كرامت كه آسمان است رسانيد. وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً: و هست خداوند، غالب در آنچه خواهد از رفع عيسى عليه السّلام و انتقام از يهود، حكيم و حكم كننده به لعنت يهود. يا تدبير كننده به حكمت در مهم عيسى عليه السّلام.
از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه: عيسى
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 643
عليه السّلام را در شب معراج در آسمان چهارم ديدم. «1» و به سندهاى معتبر از امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه در شبى كه عيسى عليه السّلام را به آسمان بردند، هر سنگى را كه از روى زمين برمىداشتند تا صبح در زير آن خون تازه از زمين مىجوشيد، چنانچه در شهادت امير المؤمنين عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام چنين شد. «2» ايضا در كتاب حيات القلوب به سند موثق از امام رضا عليه السّلام منقول است كه مشتبه نشد امر قتل و مردن احدى از پيغمبران و حجتهاى خدا بر مردم، به غير از عيسى بن مريم عليه السّلام، زيرا او را از زمين بالا بردند و روحش را در ميان آسمان و زمين قبض كردند، و چون به آسمان رسيد حق تعالى روحش را به بدنش برگردانيد، چنانچه خداوند فرمايد: انّى متوفّيك و رافعك الىّ. «3» ايضا به اسانيد بسيار از امام محمد باقر عليه السّلام و امام جعفر صادق عليه السّلام منقول است كه: در حضرت صاحب الامر عليه السّلام سنت چهار پيغمبر هست: يكى سنت عيسى عليه السّلام كه مىگويند: مرد يا كشته شد، و نمرده و كشته نشده است. «4» تبصره: در انوار گفته: رفع عيسى عليه السّلام و القاى شبه او به غير و امثال او، جوايزى است كه مستبعد نيست در زمان نبوت. و حق تعالى ذم يهود فرموده به آنچه قول ايشان دلالت دارد بر جرئت آنها بر خدا، و قصد قتل نبىّ او كه مؤيّد بود به معجزات قاهره. و توبيخ حق تعالى آنها را، به همين جهت است، نه به سبب قول مذكوره بر حسب حسبان ايشان.
«1» منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 147.
«2» بحار الانوار، جلد 14، صفحه 336، حديث 4.
«3» مدرك ياد شده، صفحه 338، حديث 11.
«4» مدرك ياد شده، صفحه 339، حديث 13.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 644
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً (158)
ترجمه
بلكه بلند كرد او را خداوند بسوى خود و باشد خدا غالب درست كردار.
جلد 2 صفحه 152
تفسير
در فقيه از حضرت سجاد (ع) نقل نموده كه از براى خداوند بقعهها است در آسمانها پس كسيكه عروج كند بيكى از آن بقاع عروج بجانب خداوند نموده است و اين آيه را تلاوت فرمودند و قمى فرموده وقتى بآسمان رفت پيراهن پشمى در برداشت و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده است كه آن پيراهن را حضرت مريم رشته و بافته و دوخته بود و چون آنحضرت بآسمان رسيد ندا آمد كه بيانداز از خود زينت دنيا را و خداوند غالب و قادر است بر هر چه اراده فرمايد و هر چه كند مطابق حكمت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قَولِهِم إِنّا قَتَلنَا المَسِيحَ عِيسَي ابنَ مَريَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِن شُبِّهَ لَهُم وَ إِنَّ الَّذِينَ اختَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنهُ ما لَهُم بِهِ مِن عِلمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً (157) بَل رَفَعَهُ اللّهُ إِلَيهِ وَ كانَ اللّهُ عَزِيزاً حَكِيماً (158)
و گفتار يهود که گفتند ما كشتيم مسيح عيسي پسر مريم رسول خدا را و حال آنكه او را نكشتند و بدار نزدند و لكن امر بر آنها مشتبه شد در مورد عيسي (ع) و محققا كساني که در مورد عيسي اختلاف كردند آنچه گفتند از روي شك بود و علم بگفتار خود نداشتند مگر متابعت گمانهاي خود و يقينا او را نكشتند بلكه خداوند او را برد در مقام رفيعي در ظل عنايت خود و خداوند عزيز است در مقام حفظ عيسي و حكيم است در مصلحت نگاهداري او.
در مورد قتل حضرت عيسي عليه السّلام و بدار زدن او يهود و نصاري متّفق هستند و كيفيت آن بنا بر نقل بعض اخبار بطور خلاصه اينست که يهود عيسي را با اتباعش که حواريين او بودند گرفتند و حبس نمودند و شبي که تصميم داشتند که فردا عيسي
جلد 6 - صفحه 264
را بقتل برسانند حضرت عيسي آنچه جزع نمود و اصرار باتباع خود كرد که او را از چنگال يهود نجات دهند و او را ياري كنند نكردند بلكه او را انكار كردند و در چنگال يهود گذاردند و فرار كردند خداوند متعال كسي را شبيه عيسي فرمود و عيسي را بآسمان برد طبق آيه شريفه و عقيده مسلمين، و امّا آن كس که شبيه عيسي شد آيا از خود يهود بود که قصد قتل عيسي را داشت يا يكي از حواريين بود که قبول كرد براي حفظ عيسي و نجات او که شبيه عيسي شود و كشته شود و بدار رود يا ديگري معلوم نيست و كلمات مفسرين هم مدرك نميشود فقط حديثي در برهان در ذيل آيه إِذ قالَ اللّهُ يا عِيسي إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ الي الاية آل عمران آيه 55. از حمران بن اعين از حضرت باقر عليه السّلام نقل فرموده که خلاصه مفادش اينست که شبي که عيسي گرفتار يهود شد دوازده نفر از اصحابش با او بودند بآنها خبر داد که شما صبح بمن كافر ميشويد و من امشب بآسمان ميروم كيست که حاضر شود شبيه بمن شود و كشته شود جواني گفت من حاضرم شبيه عيسي گشت او را يهود گرفتند و بدار زدند و كشتند تا آخر حديث.
و امّا طبق عقيده يهود و نصاري اينست که خود عيسي را بدار زدند و كشتند و نصاري مدعي هستند که عيسي خبر داد که من سه شب و سه روز در دل زمين هستم چنانچه يونس سه شب و سه روز در دل ماهي بود و سپس بيرون ميآيم و بآسمان ميروم، بعدا ميگويند شام جمعه او را دفن كردند و صبح يكشنبه از قبر بيرون آمد که دو شب و يك روز و چند دقيقه بيشتر نشد و اينکه دليل است بر كذب عيسي (ع) العياذ باللّه و عقيده آنها اينست که اينکه مدت که در دل زمين بود رفت در جهنم عوض نصاري که گفتند (فدانا من لعنة الناموس) و در جهنم شيطان انبياء را حبس نموده بود آنها را از حبس نجات داد و مزخرفات ديگري که بهم ميبافتند. و ما بشرح الفاظ آيه شريفه بپردازيم:
جلد 6 - صفحه 265
و قولهم مراد يهود هستند إِنّا قَتَلنَا المَسِيحَ عِيسَي ابنَ مَريَمَ رَسُولَ اللّهِ كلمه رسول اللّه مقول قول يهود نيست زيرا آنها منكر رسالت عيسي بودند بلكه فرمايش خداوند است و مفاد آيه اينکه ميشود که مسيح عيسي إبن مريم که رسول خدا است يهود گفتند او را كشتيم.
وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ و تعجب اينست که نصاري صليب عيسي را بسيار محترم ميشمارند و بگردن خود نصب ميكنند با اينكه طبق عقيده آنها بايد با صليب كمال عداوت را داشته باشند، مثل صليب مثل شمشير پسر مرادي است و خنجر شمر لعنة اللّه عليهما.
وَ لكِن شُبِّهَ لَهُم ظاهر اينست که مراد شبيه عيسي بنظر آنها آمد و او را كشتند و بدار زدند نه اينكه امر بر آنها مشتبه شد و شك بر آنها عارض شد چنانچه بعض مفسرين گفتند چنانچه مفاد جمله بعد است وَ إِنَّ الَّذِينَ اختَلَفُوا فِيهِ يهود و نصاري که بين افراط و تفريط، يهود او را حرامزاده و نصاري خدا و پسر خدا و سه خدا قائلند.
لَفِي شَكٍّ مِنهُ زيرا طرفين مدركي ندارند جز اينكه انسان بيپدر محال است وجود پيدا كند، يهود پدر او را يوسف نجار گفتند، نصاري خدا و اينها قدرت را منكر هستند و اينکه بر فرض محال محال عادي است محال عقلي نيست و معجزاتي که خود آنها نسبت بانبياء ميدهند مثل عصاي موسي و مرده زنده كردن عيسي از همين باب است، و همچنين در قتل عيسي هم يقين ندارند چون آن كسي که شبيه عيسي شد قبلا ديده بودند و او را نيافتند مظنون آنها شد که عيسي است و او مخفي شده با اينكه تمام اطراف را داشتند لذا ميفرمايد ما لَهُم بِهِ مِن عِلمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ و اينکه گمان اينها هم بر خلاف واقع است وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً يقينا او را نكشتند يا از روي يقين نكشتند بَل رَفَعَهُ اللّهُ إِلَيهِ مراد از مرجع ضمير اليه يعني الي
جلد 6 - صفحه 266
جوار رحمة اللّه و مراد از رفع بردند بعالم بالا که در اخبار دارد آسمان چهارم يعني طبقه چهارم که در آنجا بيت المعمور است و قبله و مطاف ملائكه است و مطابق كعبه معظمه است.
وَ كانَ اللّهُ عَزِيزاً في قدرته (حكيما) في ارادته و مشيته چنانچه در مورد ادريس ميفرمايد وَ اذكُر فِي الكِتابِ إِدرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا وَ رَفَعناهُ مَكاناً عَلِيًّا مريم آيه 56 و 57.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 158)
«بلکه خداوند او را به سوی خود برد و خداوند قادر و حکیم است» (بَل رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیهِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکیماً).
اگر می بینیم قرآن مخصوصا روی مصلوب نشدن مسیح (ع) تکیه کرده، به خاطر این است که عقیده خرافی فداء و بازخرید گناهان امت را به شدت بکوبد، تا مسیحیان نجات را در گروه اعمال خویش ببینند، نه در پناه بردن به صلیب؟
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم